داستان های کوتاه شگفت انگیز



پنج دقیقه بیشتر

زن و مردى در پارک، روى یک نیمکت نشسته بودند و به کودکانى که در حال بازى بودند نگاه مى‌کردند. زن رو به مرد کرد و گفت: پسرى که لباس ورزشى قرمز دارد و از سُرسُره بالا مى‌رود پسر من است. مرد در جواب گفت: چه پسر زیبایى؛ و در ادامه گفت: اون هم پسر من است و به پسرى که تاب‌بازى مى‌کرد اشاره کرد.

ادامه مطلب

«یوزف شولتز» یک سرباز آلمانى در جبهه شرق بود که در بیستم جولاى سال 1941، به همراه 7 تن دیگر از همرزمانش به مأموریتى فرستاده شد که گمان مى‌کرد یک مأموریت عادى است.

پس از یک راه‌پیمایى کوتاه، او و افراد گروه دریافتند که آن مأموریت با آنچه تا آن موقع انجام داده بودند به کلى متفاوت است!

ادامه مطلب

اگر عمر دوباره داشتم.

«دان هرالد»، کاریکاتوریست و طنزنویس آمریکایى، داراى تألیفات زیادى است اما قطعه کوتاهش با عنوان «اگر عمر دوباره داشتم.» او را در جهان معروف کرد. با هم این قطعه زیبا را مى‌خوانیم:

البته آب ریخته را نتوان به کوزه بازگرداند، اما قانونى هم تدوین نشده که فکرش را منع کرده باشد.

ادامه مطلب

کلاسِ چهارمِ«دونا» هم، مثل هر کلاس چهارم دیگرى به نظر مى‌رسید که در گذشته دیده بودم. بچه‌ها روى شش نیمکت پنج نفره مى‌نشستند و میز معلم هم روبه‌روى آنها بود. از بسیارى از جنبه‌ها، این کلاس هم شبیه همه کلاس‌هاى ابتدایى بود؛ با این همه، روزى که من براى اوّلین‌بار وارد کلاس

ادامه مطلب

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

رودخانه ماه saerftg Michelle اخبار24 آبی چرم وطن دانلود آهنگ جدید Marla فروشگاه